غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
در عـالـمِ خـیال، گـرفـتـم ضـریـح را دارالشفای حـضرت عـیسی مسیح را ماندم که من کجا و صفای حرم کجا؟! اصلا که راه داده به اینجا کـریهْ را!؟ تا آبـروی من نـرود پیـش زائـران… آن «اَظْهَرَ الْجَمیل»، صدا زد «قَبیح» را دست مرا که بست به ششگوشِ خویش، گفت من میخرم به حُـرّ حـرم هر شبیه را سَر دادهام که سَر بـشوید از تمام خلق وقـتش رسـیده یار شـوید این ذبـیح را حالا که حُرّی از حـرمم؛ کـربـلاییام کُـشتم درون خویش، گـدایی وقـیح را افسوس، تا کـبـوتر خوابـم پرید، بـرد رویای سبـزِ خـوابِ دخـیلِ ضریح را |